کد مطلب:148531 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

اعتراض به عمر بن خطاب
در زمان خلافت عمر بن خطاب، روزی مسجد پر از جمعیت بود،


حسین علیه السلام نیز كه ده سال بیشتر نداشت در مسجد بود عمر بالای منبر رفت در ضمن گفتار، خود را «اولی از جان مؤمنین» خواند.

در این وقت، حسین علیه السلام در گوشه ای از مسجد برخاست و در میان انبوه جمعیت فریاد زد: «ای دروغگو از منبر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله پایین بیا، این منبر، منبر پدر تو نیست.»

عمر در پاسخ گفت: «سوگند به جانم این منبر، منبر پدر تو است، پدر من منبر نداشت، آیا این موضوع را پدرت علی علیه السلام به تو یاد داده است؟»

حسین علیه السلام فرمود: اگر از پدرم پیروی كنم در آنچه به من دستور می دهد، سوگند به جانم به وسیله ی او به راه هدایت می رویم و پدرم در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر گردن مردم، بیعت دارد (یعنی روز غدیر مردم با او بیعت كرده اند) كه جبرئیل امین آن را از طرف خداوند وظیفه ی مردم كرده است، آن را جز منكر كتاب (قرآن) انكار نمی كند، مردم در قلبشان، حاكمیت علی علیه السلام را باور دارند ولی در زبان انكار می كنند، وای بر آنان كه انكار كننده ی حق ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله می باشند آنگاه كه با رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی كه سخت در عذابند ملاقات نمایند.

عمر گفت: كسی كه حق پدرت را انكار كند، لعنت خدا بر او باد، ما به مردم امر كردیم از ما اطاعت كردند، اگر از پدرت اطاعت می كردند، ما نیز اطاعت می كردیم...

گفتگو ادامه یافت تا اینكه: عمر در حال خشم از منبر پایین آمد و همراه گروهی از اصحاب به حضور حضرت علی علیه السلام رسیدند


و ماجرا را به عرض رساندند، امام حسن علیه السلام در آنجا بود و اعتراض حسین علیه السلام را تأیید كرد.

آنگاه امیر مؤمنان علیه السلام پس از سخنانی فرمود: حسن و حسین علیه السلام نزدیكترین افراد به رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند، آنها را در مورد حقشان راضی كن، تا افراد بعد از آنها نیز راضی گردند.

عمر گفت: رضایت آنها در چیست؟

علی علیه السلام فرمود: رضایت آنها بازگشت از خطا و توبه از گناه است.

عمر گفت: پسرت را تربیت كن تا در برابر سلاطین كه حاكمان بر مردم هستند ستیز نكند.

علی علیه السلام فرمود: من گنهكاران را تربیت می كنم، ولی آن كسی را كه رسول خدا صلی الله علیه و آله پروریده و دست پرورده ی مكتب پیامبر صلی الله علیه و آله است، دیگر تربیتی بهتر از آن وجود ندارد، آیا این دو پسر (حسن و حسین) را راضی نمی كنی؟

عمر در حال خشم از خانه بیرون آمد، گروهی از یارانش به او گفتند كار به كجا كشید؟ او در پاسخ گفت: آیا بر ضد پسر ابوطالب و دو فرزندش حجتی وجود دارد؟... [1] .


[1] اقتباس از احتجاج طبرسي، ج 2، ص 13 و 14 - الاصابه، ج 1، ص 333.